۸ نتیجه برای قنبری
احمد حجاریان، یوسف قنبری،
دوره ۷، شماره ۲۷ - ( ۱-۱۳۹۲ )
چکیده
هدف: هدف از پژوهش حاضر شناسایی عوامل موثر در مصرف و شیوع موادمخدر در بین جوانان روستایی بود. روش: این مطالعه یک تحقیق علی-مقایسهای بود. نمونه مورد مطالعه تعداد ۴۵۰ نفر از جوانان روستایی شهرستان اصفهان بودند. پرسشنامههای مربوطه در ۱۵ روستای شهرستان اصفهان گردآوری شد. یافتهها: نتایج نشان داد که در بین عوامل خانوادگی و میزان مصرف، اختلاف خانوادگی و وابستگی خانوادگی و منزلت شغلی پدر موثر بود. همچنین، در بین عوامل اجتماعی احساسی آنومی، گرایش مسایل مذهبی و دینی و ارتباط با افراد معتاد موثرترین عوامل گرایش جوانان روستایی به مصرف موادمخدر بود. در بین عوامل فردی افزایش میزان تحصیلات امری بازدارنده در مصرف مواد بهدست آمد. نتیجهگیری: نتایج نشان داد که بین گرایش به مسایل دینی و مذهبی و میزان مصرف موادمخدر ارتباط منفی معنادار وجود دارد. همچنین، بین مولفههای بیکاری، تعامل با افراد معتاد و نزدیکی روستاها با مراکز شهری با گرایش جوانان روستایی به موادمخدر همبستگی مثبت معنادار وجود دارد.
محمد قنبری، محبوبه فولاد چنگ،
دوره ۹، شماره ۳۴ - ( ۶-۱۳۹۴ )
چکیده
هدف: هدف از انجام پژوهش حاضر، بررسی ارتباط بین تابآوری و نشاط ذهنی با استعداد اعتیاد بود. روش: روش تحقیق همبستگی از نوع توصیفی بود. جامعه آماری دانشجویان دانشگاه پیام نور واحد لردگان بود که تعداد ۱۷۲ نفر از آنها با روش نمونهگیری تصادفی انتخاب شدند و به پرسشنامههای تابآوری، نشاط ذهنی موقعیتی و سنجش استعداد اعتیاد پاسخ دادند. یافته ها: براساس نتایج، تابآوری و نشاط ذهنی با استعداد اعتیاد دانشجویان رابطه منفی نشان دادند. همچنین نشاط ذهنی و تابآوری قدرت پیشبینی استعداد اعتیاد را داشتند. نتیجه گیری: میتوان نتیجه گرفت که تابآوری و نشاطذهنی یکی از عوامل موثر در ایجاد آمادگی در افراد برای مصرف مواد مخدر میباشند.
زهرا قنبری زرندی، شهرام محمدخانی، محسن هاشمی نسب،
دوره ۱۰، شماره ۳۸ - ( ۶-۱۳۹۵ )
چکیده
هدف: پژوهش حاضر به منظور ارزیابی مدل مفهومی مصرف مواد در نوجوانان در معرض خطر سوءمصرف مواد و ارایه یک مدل جامع برای پیشبینی و تبیین رفتار مصرف مواد طراحی شده است. روش: به همین منظور ۴۱۳ دانشآموز مقطع متوسطه (۱۹۹ پسر و ۲۱۴ دختر) شهر کرمان که در سال تحصیلی ۹۵-۱۳۹۴ مشغول به تحصیل بودند، با استفاده از روش نمونهگیری خوشهای چند مرحلهای انتخاب شدند و با استفاده از دو پرسشنامهی رفتارهای پرخطر و پرسشنامه عوامل خطرساز و حفاظتکننده مواد مورد ارزیابی قرار گرفتند. یافته ها: بر اساس نتایج مدل معادلات ساختاری عوامل خانوادگی، اجتماعی و مدرسهای به طور مستقیم و غیرمستقیم از طریق مهارتهای خودکنترلی و مهارتهای اجتماعی (مهارتهای فردی و اجتماعی) مصرف مواد را پیشبینی میکنند. همچنین عزتنفس و نگرش به مواد که در حیطه عوامل فردی مورد بررسی قرار گرفتند و متأثر از پیوند عاطفی نوجوان با خانواده و مدرسه بودند، بطور مستقیم با مصرف مواد رابطه ندارند، بلکه به طور غیرمستقیم از طریق مهارتهای خودکنترلی و مهارتهای اجتماعی بر مصرف مواد تاثیر میگذارند. نتیجه گیری: مدل ارزیابی شده از برازندگی قابل قبولی برخوردار است و گامی مهمی در جهت شناخت حیطههای مختلف فردی، خانوادگی، اجتماعی و مدرسهای مرتبط با مصرف مواد در نوجوان در معرض خطر و همچنین به عنوان الگویی مناسب برای طراحی و تدوین برنامههای جامع برای پیشگیری از انواع رفتارهای پرخطر بسیار مفید میباشد.
زهرا قنبری زرندی، جعفر حسنی، شهرام محمدخانی، محمد حاتمی،
دوره ۱۱، شماره ۴۴ - ( ۱۲-۱۳۹۶ )
چکیده
هدف: اعتیاد معضل اجتماعی پیچیده ای است که پیامدهای منفی زیادی برای فرد و جامعه دارد. هدف از پژوهش حاضر ارزیابی تجربی برازش مدلی بود که در آن نقش سیستم های مغزی–رفتاری، دشواری در تنظیم هیجان و احساس تنهایی در وسوسه زنان مبتلا به سوءمصرف مواد مد نظر قرار گرفت. روش: بدین منظور، ۵۸۰ نفر از زنان معتاد شهر کرمان به روش نمونه گیری داوطلبانه انتخاب شدند و به مقیاس های عقاید وسوسه انگیز، پنج عاملی جکسون، مقیاس تجدید نظرشده ی احساس تنهایی راسل و مقیاس دشواری در تنظیم هیجان پاسخ دادند. یافته ها: نتایج نشان داد با وجود این که برخی از مسیرها به لحاظ آماری معنادار نبود، مدل پیشنهادی از برازش مطلوبی برخوردار است. نتایج بیانگر این بود که سیستم های مغزی رفتاری هم به صورت مستقیم و هم به واسطه ی دشواری در تنظیم هیجان در وسوسه زنان مبتلا به سوءمصرف مواد نقش دارند، درحالی که به واسطه ی احساس تنهایی در وسوسه زنان مبتلا به سوءمصرف مواد نقش ندارند. نتیجهگیری: براین اساس برای پیشگیری، درمان و کاهش احتمال عود، می توان این متغیرها را مورد هدف قرار داد.
فاطمه کلانتری، سعید قنبری، مجتبی حبیبی، ابراهیم علیزاده،
دوره ۱۳، شماره ۵۲ - ( ۶-۱۳۹۸ )
چکیده
هدف: پژوهش حاضر با هدف بررسی تأثیر نقش میانجی مشکلات هیجانی-رفتاری در رابطه با ادراک تعارض بین والدین و گرایش به مصرف مواد انجام شد. روش: روش پژوهش توصیفی-همبستگی و از نوع مدل یابی معادلات ساختاری بود. جامعه آماری دانش آموزان مقطع متوسطه شهرستان قدس استان تهران بود که با استفاده از روش نمونه گیری خوشه ای تصادفی چندمرحلهای،۶۰۰ نفر از آن ها انتخاب شدند. ابزار پژوهش، سیاهه رفتاری آشنباخ، مقیاس ادراک تعارض بین والدین و مقیاس گرایش به مصرف مواد بود. یافته ها: نتایج تحلیل مدل یابی معادلات ساختاری نشان داد که مدل نظری پژوهش که متغیر مشکلات هیجانی-رفتاری به عنوان متغیر میانجی در رابطه با تعارضات بین والدین و گرایش به مصرف مواد وارد مدل شده بود، دارای شاخص های برازش مناسبی است. همچنین در این مدل مسیر غیرمستقیم تعارضات بین والدین به گرایش به مصرف مواد با میانجی مشکلات هیجانی-رفتاری معنادار بود. مسیر مستقیم تعارضات بین والدین به سمت گرایش به مصرف مواد معنادار به دست نیامد. می توان گفت که میانجی به صورت نسبی معنادار است. نتیجه گیری: این یافته ها در امر پیشگیری از گرایش به مصرف مواد در مدارس و نهادهای مرتبط مثمر ثمر است. از طرفی می توان در هنگام تنظیم مداخلات درمانی و فرموله بندی درمان، تعارضات خانواده و مشکلات هیجانی و رفتاری را به عنوان عوامل خطر لحاظ کرد.
سیمین حسینیان، رقیه نوری پور لیاولی، نیکزاد قنبری پیرکاشانی، سعید حسین زاده اسکویی،
دوره ۱۳، شماره ۵۴ - ( ۱۱-۱۳۹۸ )
چکیده
هدف: هدف پژوهش حاضر تعیین اثربخشی آموزش مبتنی بر ذهن آگاهی بر رفتارهای خود-آسیب رسان و عوامل محافظتکننده سوءمصرف مواد در نوجوانان کانون اصلاح و تربیت تهران بود. روش: روش پژوهش از نوع نیمه آزمایشی با طرح پیشآزمون- پسآزمون با گروه گواه بود. جامعه آماری عبارت بود از: نوجوانان ۱۷-۱۳ سال در نوجوانان کانون اصلاح و تربیت در سال ۱۳۹۷ در تهران. نمونه نهایی شامل ۲۴ دانشآموز پسر مقطع سوم متوسطه در کانون اصلاح و تربیت بود که بهطور تصادفی در گروه آزمایش و گواه (۱۲ نفر) قرار گرفتند. جلسات آموزشی برای گروه آزمایش به مدت ۸ جلسه (هفته ای یکبار هر جلسه ۲ ساعت) برگزار شد. ابزار پژوهش سیاهه خود گزارشی خود-آسیب رسانی کلونسکی و گلن (۲۰۰۹) و پرسش نامه عوامل خطرساز و حفاظت کننده در برابر مصرف مواد بود. یافته ها: نتایج نشان داد برنامه آموزش مبتنی بر ذهن آگاهی باعث کاهش نمرات رفتارهای خود آسیب رسان، و نگرش به مصرف مواد، احساس افسردگی و هیجان خواهی و افزایش نمرات جرات مندی و خودکنترلی شد. نتیجه گیری: آموزش مبتنی بر ذهن آگاهی روش موثری برای بهبود متغیرهای اثرگذار بر اعتیاد است. می توان در کارگروههای تخصصی و کارگاههای آموزشی و جلسات توانمندسازی، این روش را به کار گرفت.
ذبیح اله عباس پور، زهرا قنبری،
دوره ۱۴، شماره ۵۷ - ( ۹-۱۳۹۹ )
چکیده
هدف: سوءمصرف مواد و اعتیاد از مشکلات جدی دنیای امروز هستند و گرایش زیاد به مصرف مواد در نوجوانان توجه پژوهشگران و درمانگران را به خود جلب کرده است. هدف پژوهش حاضر بررسی اثربخشی درمان خانواده محور بر نگرش به مصرف مواد دانش آموزان دختر با اختلال مصرف مواد بود. روش: در این پژوهش از طرح آزمایشی تک موردی از نوع خط پایه چندگانه استفاده شد. بر این اساس، چهار خانواده و دختران نوجوان آنها که اختلال مصرف مواد داشتند، به روش نمونه گیری هدفمند انتخاب شدند. درمان خانواده محور در سه مرحله خط پایه، مداخله و پیگیری انجام شد و نوجوانان به پرسش نامه نگرش سنج مواد مخدر پاسخ دادند. داده ها به روش ترسیم دیداری، شاخص تغییر پایا (RCI) و فرمول درصد بهبودی تحلیل شدند. یافته ها: نتایج نشان داد که درمان خانواده محور باعث کاهش معنی دار نگرش مثبت به مواد مخدر ۳۰/۹۳ بهبودی) شد. نتیجه گیری: نتایج این پژوهش نشان داد که درمان خانواده محور می تواند برای تغییر چرخه ناکارآمد سیستم خانواده و کاهش نگرش مثبت به مصرف مواد در نوجوانان مؤثر باشد و درمانگران می توانند از این روش درمانی برای بهبود اختلال مصرف مواد استفاده کنند.
نیکزاد قنبری پیرکاشانی، شهریار شهیدی، محمود حیدری، وحید نجاتی،
دوره ۱۴، شماره ۵۸ - ( ۱۱-۱۳۹۹ )
چکیده
هدف: پژوهش حاضر با هدف بررسی اثربخشی درمان ریتم اجتماعی و میان فردی بر کاهش بدتنظیمی هیجان در افراد دارای سوءمصرف مت آمفتامین انجام شد. روش: پژوهش حاضر نیمه آزمایشی با طرح پیش آزمون-پس آزمون با گروه کنترل بود. جامعه آماری این تحقیق شامل همه افراد دارای سوءمصرف مت آمفتامین مراجعه کننده به کلینیک های شهر تهران بود. از میان آن ها، تعداد ۳۳ نفر به روش نمونه گیری در دسترس انتخاب و به صورت تصادفی در دو گروه آزمایش (۱۷ نفر) و کنترل (۱۶ نفر) قرار گرفتند. گروه آزمایش ۱۲ جلسه درمان ریتم اجتماعی و میان فردی که توسط فرانک (۲۰۰۷) طراحی شده است، را دریافت کرد، در حالی که گروه کنترل هیچ مداخله ای دریافت نکرد. هر دو گروه در پیش آزمون و پس آزمون با استفاده از مقیاس دشواری در تنظیم هیجان مورد ارزیابی قرار گرفتند و داده ها با استفاده از آزمون تحلیل کوواریانس چند متغیری تحلیل شدند. یافته ها: نتایج نشان داد که درمان ریتم اجتماعی و میان فردی باعث کاهش معنادار دشواری در تنظیم هیجان شد. نتیجه گیری: درمان ریتم اجتماعی و میان فردی میتواند به عنوان یک مداخله جدید برای کاهش احتمال لغزش و عود از طریق بهبود تنظیم هیجان در افراد وابسته به مواد در نظر گرفته شود.